مسجد امام رضا(ع) شهر بن

گفتیم چه شد یاد شهیدان!؟ گفتند... یک کوچه به نامشان نکردیم مگر!؟

مسجد امام رضا(ع) شهر بن

گفتیم چه شد یاد شهیدان!؟ گفتند... یک کوچه به نامشان نکردیم مگر!؟

مسجد امام رضا(ع) واقع در محله سراب خیابان امام رضا(ع) است که در سال 1342 به همت اهالی محل ساخته شد.این مسجد در قطعه زمین وقفی حاج علی اکبر سلیمی و مرحوم مشهدی رضاقلی احمدی ساخته شده است.

نویسندگان

جنبش letter4u

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۵ ب.ظ

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

 

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟

من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم ؟ 

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟ 

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم ؟ 

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟

راستی ، اینهمه بیمار نباشم چه کنم ؟ 

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یکبار نباشم چه کنم ؟

ابرویت تیغ مصری است که جان میطلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم ؟ 

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم ؟ 

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم ؟

حمید رضا برقعی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۵
محمدتقی احمدی
چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ

دوش در عالم روا به بهشتم بردند

دوش در عالم رویا به بهشتم بردند

وندر آن باغ به دست ملکی بسپردند

دست من دست ملک بود و روان گردیدم

راهی از بهر تماشای جنان گردیدم

چه بهشتی! همه در هاله‌ای از نور و سرور

طاقی از گل زده بودند به هر راه عبور

اهل جنت همه چون قرص قمر می‌بودند

همه آیینه‌ای از صبح ازل می‌بودند

سینه‌ها پر ز می عشق و تهی از غم بود

حجره‌هاشان همه از برگ گل مریم بود

انبیاء در طبق نور گذر می‌کردند

می‌گذشتند و به من نیز نظر می‌کردند

هر چه دیدم به جنان مظهر زیبایی بود

ملکم داد نشان، آنچه تماشایی بود

ملکم گفت به هر جا طلبی خانه بگیر

تو پرستوی بهشتی به جنان لانه بگیر

همه اهل جنان گوش به فرمان تو اند

آنچه دیدیم به جنت همه از آن تو اند

تا به من از ملک این‌گونه سخن گشت خطاب

همه باغ جنان بر سر من گشت خراب

گفتم او را که منم تشنه، می ناب کجاست؟

همه ارزانی تو، خانه ارباب کجاست؟

عمر من در طلب دیدن دلدار گذشت

شب و روزم به هوای رخ آن یار گذشت

به چه کار آیدم این روضه رضوان بی‌دوست

که بود باغ جنان آتش سوزان بی‌دوست

بهر من باغ جنان نیست مگر روی حسین

زین گلستان خیالی ببرم سوی حسین

ببر آنجا که بهشت ازلی می‌باشد

ببر آنجا که حسین ابن علی می‌باشد

بی حسینم به دل از رحمت حق واهمه است

ببر آنجا که حسین و حسن فاطمه است

بی حسینم، همه روزم به جنان، شب باشد

ببر آنجا که علی‌اکبر و زینب باشد

یا به دوزخ ببریدم که بسوزد بدنم

یا نشان داده سرای شه صد پاره تنم

به جنان گرم گل و نور مسازید مرا

از حسین ابن علی دور مسازید مرا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۹
محمدتقی احمدی