چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ
دوش در عالم روا به بهشتم بردند
دوش در عالم رویا به بهشتم بردند
وندر آن باغ به دست ملکی بسپردند
دست من دست ملک بود و روان گردیدم
راهی از بهر تماشای جنان گردیدم
چه بهشتی! همه در هالهای از نور و سرور
طاقی از گل زده بودند به هر راه عبور
اهل جنت همه چون قرص قمر میبودند
همه آیینهای از صبح ازل میبودند
سینهها پر ز می عشق و تهی از غم بود
حجرههاشان همه از برگ گل مریم بود
انبیاء در طبق نور گذر میکردند
میگذشتند و به من نیز نظر میکردند
هر چه دیدم به جنان مظهر زیبایی بود
ملکم داد نشان، آنچه تماشایی بود
ملکم گفت به هر جا طلبی خانه بگیر
تو پرستوی بهشتی به جنان لانه بگیر
همه اهل جنان گوش به فرمان تو اند
آنچه دیدیم به جنت همه از آن تو اند
تا به من از ملک اینگونه سخن گشت خطاب
همه باغ جنان بر سر من گشت خراب
گفتم او را که منم تشنه، می ناب کجاست؟
همه ارزانی تو، خانه ارباب کجاست؟
عمر من در طلب دیدن دلدار گذشت
شب و روزم به هوای رخ آن یار گذشت
به چه کار آیدم این روضه رضوان بیدوست
که بود باغ جنان آتش سوزان بیدوست
بهر من باغ جنان نیست مگر روی حسین
زین گلستان خیالی ببرم سوی حسین
ببر آنجا که بهشت ازلی میباشد
ببر آنجا که حسین ابن علی میباشد
بی حسینم به دل از رحمت حق واهمه است
ببر آنجا که حسین و حسن فاطمه است
بی حسینم، همه روزم به جنان، شب باشد
ببر آنجا که علیاکبر و زینب باشد
یا به دوزخ ببریدم که بسوزد بدنم
یا نشان داده سرای شه صد پاره تنم
به جنان گرم گل و نور مسازید مرا
از حسین ابن علی دور مسازید مرا
۹۳/۰۲/۱۷